یادمه اولین بار ک عاشق شدم 8 سالم بود
عاشق دختر همسایمون
اسمش پریسا بود
هر روز سره ظهر می رفتم دنبالش
می رفتیم پشت پارک هم دیگه رو
ان/..گو/..لک
می کردیم .مامانش ک به این موضوع پی برده بود
بهم گفت علی جون دیگه نیا دنبال پریسا
ولی
من قبول نکردم گفتم من پریسارو دوست دارم شما هر کاری
هم بکنید من میام دنبالش
حالا پریسا هم داره عر می زنه ک مامان بذار با
علی برم بازی کنم
مامانش گفت اگه اون جوجه رنگی های پریسارو بدم بهت چی ؟؟ بازم
میای دنبالش
گفتم پریسا کیه ؟؟
جوجه رنگیا کجاست ؟؟؟
هیچی دیگه خلاصه عشق اولمُ به یه جفت جوجه رنگی فروختم و
بعدِ اون دیگه
هر چی دختر گیرم اومد
منُ به یه چیز کوچیک فروخت
نظرات شما عزیزان: